بازنویسی افسانه های کهن ایرانی در دو کتاب کودک
به گزارش مجله پیامک، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، داستان کتاب آن، مان نباران درباره پیرزنی است که دو پسر با نام های آن و مان دارد. آن و مان هر آدینه به ملاقات مادر می آیند و او را بسیار راضی می نمایند. در نبود دو پسر، پیرزن با آسمان حرف می زد. آسمان هم با حوصله به حرف هایش گوش می داد. نکته جالب این کتاب این است که همه دل شان می خواهد باران ببارد؛ اما پیرزن دلش نمی خواست. چمشش به ابر سیاه بود تا ببیند می بارد یا نه. چون... .
داستان کتاب ننه دودو و گوساله اَفَندو درباره زنی به نام ننه دودو است که گوساله ای به نام اَفَندو دارد. او هر روز گوساله اش را بر پشتش می گذارد و به کوه می برد تا علف بخورد و روزی به او شیر بدهد. افرادی که در این مسیر، ننه دودو را می بینند، به او می خندند که تا آن موقع که این گوساله بتواند شیر بدهد، روزگار درازی مانده است؛ اما ننه دودو بدون توجه به آنها هر روز این کار را انجام می دهد تا اینکه...
پیشنهاد این هفته ما این دو کتاب است. داستان های آن، مان نباران و ننه دودو و گوساله اَفَندو بازنویسی شده از افسانه های کهن ایرانی هستند. شاید خیلی از ما داستان آنها را شنیده باشیم؛ اما متأسفانه در دنیای ماشینی امروز و با توجه به اینکه پدرها و مادرها چندان وقت کافی برای بچه ها و خواندن داستان ندارند، بازنویسی چنین داستان هایی به بچه ها یاری می نماید که آنها هم از داشتن چنین گنجی بی بهره نمانند؛ چرا که افسانه های کهن، گنجینه های گران بهای هر قوم و ملیتی هستند و باید نسل های امروزی و بعلاوه نسل های آینده هم از آن بهره ببرند. شاید تا به امروز کتاب های زیادی از بازنویسی افسانه های کهن برای نوجوانان منتشر شده باشد؛ اما نکته جالب در این مجموعه این است که به بازنویسی افسانه های کهن برای بچه ها پرداخته است.
کتاب های آن، مان نباران و ننه دودو و گوساله اَفَندو هر دو نوشته افسانه موسوی گرمارودی است؛ اما تصویرگری کتاب اول با عاطفه ملکی جو و کتاب دوم با ثنا حبیبی راد بوده است. هر کدام از این کتاب ها در 8 صفحه و با شمارگان دو هزار و 200 نسخه منتشر شده اند. این کتاب ها از مجموعه یک دانه است که کتاب های مهتاب (کودک و نوجوان انتشارات محراب قلم) منتشر نموده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
افندو بزرگ و بزرگ تر شد؛ آن قدر بزرگ که با آقاگاوه عروسی کرد. چندماهی گذشت. یک روز ننه دودو مثل همواره به طویله رفت تا مثل همواره افندو را هِی کند و به چَرا ببرد؛ اما افندو حالش خوب نبود..
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران